سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرحه درد اشتیاق
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است که اندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
با لب دم ساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دیگر
اشکان
اشکان جان سلام خیلی جالب و دیدنی بود
امیدوارم که همیشه در زندگی و کارهایت موفق و کامیاب باشی
من هم کمترین کاری ممکن یعنی دعاگویی شما را میکنم
انشا الله به یاری حق پیروز باشی
قربان شما صدف
۰۶/۱۰/۱۳۸۳ ساعت ۴:۱۷ دقیقه بعدازظهر