از کجا شروع کنم؟


از کجا شروع کنم؟

 
 برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد

 
 داستانی شیرین از عشق که عمرش برای من از دریاها نیز بیشتر است

 
 حقیقتی ساده درباره عشقی که تو به من هدیه کردی

 
 از کجا شروع کنم؟

 
 با اولین سلامت

 
 معنای جدیدی به جهان پوچ من دادی

 
 که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود

 
 به زندگیم پا گذاشتی و آن را شیرین کردی

 
 قلب مرا با چیزهای خاص پر کردی

 
 با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد

 
 و روح مرا با انبوهی از عشق پر کردی

 
 برای همین هر کجا که برم تنها نخواهم ماند

 
 هر وقت در جستجوی دستانت باشم در کنارم هستی

 
 چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟

 
 آیا میتوان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟

 
 من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر میتوانم بگویم که ... ؟

 
 میدانم به تو احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها میدرخشند

 
 و تو اینجایی در کنار من با همه ندیدن ها

سالها پیش

سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سکوتی سنگین ما به هم بر خوردیم
تو برای دل من آن غروب غمگین آن سکوت سنگین
من برای دل تو آن بهار زیبا
تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده

  روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه زمان می گذریم
تو سراپا شادی غرق در نغمه این آزادی فارغ از سلسله بند نگاهت بودی
دل بیچاره من , در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین
بی خبر گشت اسیر
من در اندیشه آن فصل بهار در زمستانی سرد , با دلی رفته ز دست زیر لب می گویم
 کاش می شد به تو گفت : تو تنها نفس شعر من , تو تنها امید دل نا امید من
کاش می شد به تو گفت : تو بمان , دور مشو از بر من , تو بمان تا نمیرد دل من
حیف می دانم من، تو همانگونه که بود آمدنت
در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین
دل مجنون مرا زیر پا می نهی و می گذری

تو با منی

تو با منی هر جا برم
مهر تو بنده جونمه
عشقت نمیره از سرم
تو پوست و استخونمه
یه دم اگه نبینمت
یه دنیا دلتنگت میشم
نگاه دریایی تو آبیه روی آتیشم
واست دلم واست تنم واست تمام زندگیم   از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگیم
نم نم بارون چشام گواه عشق پاکمه
هم نفس قسمت من دوست دارم یه عالمه
قشنگترین خاطره ها با تو و از تو گفتن
آرامش وجود من صدای تو شنفتنه
تو با منی هر جا برم
مهر تو بنده جونمه
عشقت نمیره از سرم
تو پوست و استخونمه