نهایت

من از نهایت شب حرف می زنم

من ازنهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چرغ بیاور

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:20 ب.ظ http://s

[ بدون نام ] دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 11:25 ق.ظ

موضوع ربطی به والدین نداشت فقط بیکار بودی شر و ور نوشته بودی به اسم شعر یا حوصله سر رفته بود میخواستی برای کسی درد دل کنی ولی فکر کنم رو دل داشتی.
آره داداش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد