دوستت دارم
هر چه از جدایی ها گفتم بس است
اکنون نوبت توست
وقت از تو گفتن
وقت با تو بودن
امشب میخواهم چشم هایم را ببندم
و زیر باران عشق تو قدم بزنم
تا قطرات باران عشقت مرحمی باشد بر زخمهای دل خسته ام
امشب میخواهم در دریای احساس تو غرق شوم
تا کویر خشک قلبم جانی دوباره بگیر د
میخواهم با تو باشم
میخواهم با تو بمانم
تا پایان راه
تا سر انجام زندگی
حتی نمیگذارم مرگ مرا از تو جدا کند
تنها امید زندگیم
با تو هستم
با خود تو
مگر باور نمیکنی دوستت دارم؟!
دوستت دارم خودمم بیشتررررررررررررررررررررررررررررر
تو را دوست دارم آنگونه که ماهیگیر دریای پر از ماهی را
تو را دوست دارم آنگونه که دهقانان باران پس از خشکسالی را
تو را دوست دارم آنگونه که کودکان رویاهای خیالی را
آنگونه که عاشقان سوار اسب رویایی را
آنگونه که در کویر گم شدگان سایه ابر سیاهی را
تو را دوست دارم
آنگونه که عاشق رویا را
باران دریا را
انسان هوا را
سلام به منم سری بزن در ضمن شعرت خیلی زیبا بود